loading...
به روزترین سایت دانلود رمان.نرم افزار.بازی...
payam بازدید : 605 دوشنبه 19 خرداد 1393 نظرات (0)

 

نویسنده: Exotic.girl

تعداد صفحات پی دی اف:۶۶

تعداد صفحات جاوا:۲۷۱

منبع:سایت نودهشتیا

 

قسمتی از متن کتاب: کنار در وایساده بودم و منتظر هامین بودم بازم دیر کرده بود با صدای بلند صداش زدم:هامین د بیا دیگه دیر شدا هامین با عجله از پله ها اومد پایین و گفت :بابا دو دقیقه صبر کن خانوم دستمو زدم به کمرمو گفتم:من به خاطر تو یه ساعتم وای میستم این بچت منو کشته آخه هامین یه لبخند زد و اومد طرفم دستاشو دورم حلقه کرد و روی شکمم که کمی برجسته شده دست کشید و گفت :آخ من قربون خودتو این بچم برم خندیدم و گفتم:دیوونه گونمو بوسید و گفت:دیوونم کردی دیگه اخم کردمو گفتم: بیا بریم دیگه دستمو گرفت و باهم به سمت در خروجی سالن رفتیم آخه امروز قرار بود بریم سونو گرافی من هفت ماهه که بار دارم و ۲ماه دیگه یه پسر خوشگل به دنیا میارم الان یک سال و نیمه که منو هامین ازدواج کردیم و واقعا به معنی واقعی کلمه دیوونه همیم بعداز ازدواج ما یکی دوماه بعد سهیلم با یه دختر خانوم ازدواج کرد مادرشم عمل کردنوالان بهتره حسینم خیلی وقته ندیدمش دلم براش تنگ شده

 

 

 

 

 

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 452
  • کل نظرات : 12
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 29
  • آی پی دیروز : 55
  • بازدید امروز : 39
  • باردید دیروز : 190
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 432
  • بازدید ماه : 1,467
  • بازدید سال : 31,913
  • بازدید کلی : 1,103,983